فانتزییای من

یکی از فانتزیای من اینه که سیگارمو با فندک زیپو روشن کنم بعد فندک رو پرت کنم پشت سرم پمپ بنزین منفجر بشه منم خونسرد بیام طرف دوربین از کادر خارج بشم …

***
یکی از فانتزیام اینه که شب عروسیم رو سر همه پسته بریزم و ماشین عروسم هم پراید باشه !
خدایا یعنی میشه ؟؟؟

***

ما همون پرسپولیسیایی هستیم که دقیقه ۸۰ تلویزیونو روشن می کنیم بعد یه لبخند می زنیم و تو غبار محو میشیم !


***

از فانتزیام: تو دانشکده بعد از گرفتن جزوه از دختره, بهش بگم میتونم شمارتو داشته باشم؟ اونم با کمال پررویی بگه نه! منم بگم: پس فکر کردی خوش خطی, دارم جزوتو میگیرم؟! جزوه رو بدم بهش و اونم همینجوری دهنش باز بمونه و چشاش گاوی بشه و منو ببینه که دارم تو افق..

 

***

 

یکی از فانتزیام محقق شد:
از جلو دستشویی اساتید رد می شدم که دیدم یکی بدجور سر و صدا راه انداخته!
وایسادم تا بیاد بیرون. وقتی که در رو باز کرد یه نگاه بهش کردم و در حالی که نچ نچ می کردم، سرم رو تکون دادم.
البته افق رو خالی کردم تا استاد بره توش گم شه!

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که توی سال ۹۲همه ی اونایی که واسه خودشون یه فانتزی دارن بهش برسن…

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که ته مبلمونو پاره کنم به خیال اینکه توش پره گنج ،ولی ازشانس بدم خالی دراد…
بعد مامانم با دمپایی ابری خیس اونقد بزنه تا تو افق محو شم تا یه هفته خونه رام ندن…

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که دوس دخترم رو توی پارک بغل کنم بعدش یه مأمور بیاد بپرسه خانوم با شما چه نسبتی دارن؟ منم بگم از بستگان هوگو چاوز هستن من دارم بهشون دلداری میدم، ماموره کلی‌ معذرت خواهی‌ کنه و بره بعدش ما هم تو بغل هم محو بشیم

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که…. اممممممم
مممممم
خو چه میدونم
اصن فانتزی ندارم من…

 

***

 

یکی از فانتزی هام اینه که:
بعد از زدن عینک پلیسم سوار هلی کوپتر شخصیم شم و تو افق محو بشم
هر کسی هم که پشت سرم بیاد با موشک f47 چنان بزنمش که نرسیده به افق محو بشه.

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که یه بار که تو pes13 میام جلو دروازه بان توپی رو که گرفته و میخواد شوت کنه; بخوره به من!!!

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که یه روز که تو خیابون راه میرم یه پراید بهم بزنه و رانندشم خانوم باشه، بعد برسونتم بیمارستان دم در خودم پیاده شم و برم تو افق بیمارستان محو شم…

 

***

 

یکی از عجیبترین فانتزیامم اینه که واسه امتحانا درس بخونم!

 

***

 

کی از فانتزیام اینه که مدیر و ناظمو بشونم جای دانش اموزا و بگم امتحان بدینوبعدش نمره کم بیارن و منم زنگ بزنم به ماماناشون اطلاع بدم که چرا درس نمیخونن..!

 

 

***

 

کی از راه حلهای فانتزی داشتن ومحو شدن تو افق اینه که
۱: دوش اب داغ حمومو باز میکنی
۲: یکی از فانتزیای خفنتو تو ذهنت پرورش میدی
۳: در حمومو باز کن تو مه حموم اروم اروم محو شو ببین چه حالی میده

 

***

 

یکی از فانتزیهام اینه تو یه روز برفی برم کوه و یه دفه ی گوله گنده برفی دنبالم کنه… اونقد بدووووووووم…. اخرشم له شم!!!! بعدشم تو تمام زوایا محو شم…

 

***

 

دو تا از فانتزیام اینه که فانتزی اولمو نگم بعد فانتزی دومم هم بعد از اولی بگم

 

***

 

یکی ازفانتزیام اینه که ازدانشگاه برم خونه ببینم داداشم خوابه جورابم بیارم بیرون بزارم رو دماغش که تو افق محو بشه

 

***

 

یکی از فانتزی هام اینه که یه روز که نشستم پا کامپیوتر مامانم ب بهانه های مختلف بلندم نکنه!!!!!

 

***

 

یکی ار اَبَر فانتزیام اینه که بعد شام بابام بگه واسه توام یه نخ روشن کنم؟!..منم با یه حالت رفقاتیه خسته بش بگم نه بابا فعلا تو ترکم!!! =))

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که مثلا واسه آخر ترم درس نخونم برم امتحان بدم ببینم استاد داده بهم ۱۹ بگم استاد چرا استاد؟ بگه من میدونم تو درست خوبه برای امتحان نتونستی بخونی. خیلی خوبه از این فانتزیا که هیچ وقت به حقیقت نمی پیونده!

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه ناخدا بشم تو عرشه کشتی وایسم دوربین یه چشمیمو دربیارم و لولشو وا کنم، بقیش مهم نیست، بیشتر همون دوربینه مد نظرم بود و البته یه قطب نما

***

 

یکی از فانتزیام اینه که گوشیم رو بذارم رو حالت airplane بعد سوارش شم و برم همونجا که همه میدونن سقوط کنم و محو بشم!

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که موهام فر باشه توش پیتزا بپزم

 

***

 

یه فانتزی داشتم در حد مستر لیگ pes13
لب تاقچه گذاشته بودمش برادرم پاش خورد بهش افتاد شکست!!!
الانم دیگه چیزی ندارم واسه گفتن

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که همگی به جای اینکه تو افق و عمود و مایل محو شیم. بریم مثلا تو زمین آب شیم. چیه؟؟؟؟ اینم یه فاتزیه دیگه، یه ذره تنوع دادم بهش.

 

***

 

یکی از فانتزیام اینه که وقتی زیپ شلوارمو میارم بالا زبونمو نیارم بیرون ، هر کاری میکنم نمیتونم !

 

***

 

یکی از فانتزیای جدیدم اینه که جلوی در دانشگاه در حالی ک دارم گوشیمو به راحتی از جیبم درمیارم سوار پرایدم بشم و باهاش جلو چشم دخترای دانشگاه یه تکاف مشتی بکشم و تو گرد و خاکش محو شم !

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 17 مرداد 1393 | 12:47 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تراوین
  • وب پی اس پی
  • وب یک کلوپ
  • وب علی شش