جک جدید

ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ 
ﺑﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮔﻮﺷﯿﻢ 
ﺳﺮ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﯼ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﯾﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﻦ ... 
ﻭﺍﺍﻻ‌ﻉ 

فرستنده : وروجک018


195958
1

27

ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﺟﻪ ﺗﺐ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺠﯿﺘﺎﻟﯿﺸﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺐ ﺑﺎﻻ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ
.
.
.
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﯾﺎ ﺑﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ !
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﮐﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﻫﻢ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ 
بکوب لایکو

فرستنده : علی از رومشکان


195931
1

501

تو تعمیر گاه سایپا بیکار وایساده بودم یه پیر مرد ماشینش اوردهه بود سرویس اولیه بشه دیده من بیکارم اومده میپرسه:این روغنی که با برند خود سایپا میریزید تو ماشین خوبه؟؟؟؟

من:اره خوبه
ایشون:بهترین روغن که تو بازار گیر میاد برا پراید چیه؟
من:روغن حیوانی محلی
ایشون:-/
من ؛-)
نامردید اگه فکر کنید جلو بقیه همکارا و.... بدوبیراه گفت و خفت داد واعصاب همه رو خرد کرد.

فرستنده : Elite mechanic


195929
1

578

میدونید بچه جوجه تیغی و مار چی میشه؟ :|
.
.
.
سیم خار دار :))))))


یه پو دارم مجرده خانومیه واسه خودش :) اینو بیایید بگیرید

فرستنده : یهpouمجرددارم:|


195925
1

1221

به رییس جمهور ژاپن گفتن آمریکا نابودتون کرد، برنامه ای برای انتقام ندارید؟
گفت: پیروزیه ما اینه که در کاخ سفید روی میز ریاست جمهوریه آمریکا، تلفن پاناسونیک ژاپنی هست
بیاید دست به دست هم بدیم که پشمک حاج عبدالله رو بفرستیم روی میز اوباما

فرستنده : Z.p.74


195921
1

630

چو پرسپولیس مباشد تن من مباد (اختصاری)

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
.
.
.
.
.
جفتی برایم آورده و دلم شاد کنید :)))

فرستنده : ** ملکۀ قرمز **


195896
1

865

ساعت 5 صبح برام sms اومده . با چه زحمتی موبایلمو برداشتم میبینم نوشته : قالیشویی شربت اوغلی شعبه دیگری ندارد !
انقد خوشحال شدم که نگو !!! آخه همش نگران بودم !!

فرستنده : prince mohsen


195821
1

1884

ما يه خانوادۀ مدرنيم، اگه رفتيم دم خونه فاميل درو باز نكردن
وايبر اعضارو چک ميكنيم؛ اگه آنلاين باشن با نارنجكاي ٤شنبه سوري ميريم تو!!!

فرستنده : loveless


195798
1

1294

رفتــــم از یـه مـغـازه حـراجـی شـلـوار بـخـرم واسـه عیـد 
بـه فـروشـنـده گـفـتـم :
اقـا بـبـخـشـیـد هـمـیـن شـلـوار بـیـرون ک گـردوخـاکـم! روش نـشـسـتـه چـنـد؟؟
گـفـت 110تـومـن!!
.
.
.
.
.
.
.
هـیـچـی دیـگـه الان مـامـانـم انـدازه هـامـو گـرفـتـه تـا شـلـوار کـردی بـابـامـو واسـم تـنـگ کنـه!!^ــ^

فرستنده : s e y e d


195761
1

949

مجری: فامیل دور بالاخره از عروسی برگشتین؟
فامیل: آقای مجری خراب شد!
مجری: ای بابا رفتین اونجا چی رو خراب کردین!؟
فامیل: چیزی خراب نشد،میگم خر آب شد رفت تو زمین! هرچی میگردیم پیداش نمیکنیم!
مجری: جیگر گم شده!؟ خب زنگ بزنین به پلیس 110!
فامیل: زنگ زدیم،برگشت پرسید آخرین بار خرتون رو کجا دیدین؟ من گفتم وسط مجلس! اونم گفت شمارتو میدم پیگیری کنن بیان پدرتو دربیارن!
مجری: ای وای بدبخت شدیم!
فامیل: نترس آقای مجری خودم دوباره زنگ زدم بهشون درستش کردم
مجری: گفتی منظورم مجلس عروسی بود؟
فامیل: نه بابا گفتم خر ما داشت وسط مجلس سخنرانی میکرد که یه وقت اگه پیداش کردن بخاطر رقصیدن بهش گیر ندن^_^

فرستنده : jaynormika


195744
1

1237

■●○°。
】ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺧﺎﺭﺟﯿﺎ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﮐﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺸﻮﻥ ﻣﺎﯾﯿﻢ :-D】

فرستنده : O.OesmartizZz


195743
1

1070

تنهایی یعنی اینکه .......
تو دسشویی با آفتابه بحرفی
.
.‏
.
.
.
.
.
حالا مورد داشتیم طرف بعد از تموم شدن حرفاش آفتابه رو بوسیده
این یکی دیگه به دعا محتاجه

فرستنده : Ehsan Solie


195710
1

703

" " " شایان " " "
یکی از فانتزیام اینکه مدیر سایت همه بچه های فورجوک رو به مهمونی دعوت کنه، بعد منم به عباس مستقیم زنگ میزنم و ازش یه شلوار کردی و یه رکابی گوجه ای میگیرم بعد از اینکه آماده شدم با بروبچ محل یه وانت کرایه میکنیم و به سمت مهمونی حرکت میکنم توی راه هم نیم کیلو TNTمیخرم و میزارم توی جیب شلوار کردیم وقتی به مهمونی میرسم وارد حیاط میشم و بلافاصله به سمت میز پذیرای میرم و شروع میکنم به خوردن غذاها و میوه ها اما مهمون ها جلومو میگیرین و نمیزارن همه غذا هارو بخورم بعد منم عصبانی میشم و نیم TNTرو از جیبم در میارم و میندازم وسط مهمونا و همشونو میکشم و دوباره به سمت میز پذیرایی میرم و شروع میکنم به خوردن اما در کمال تعجب عباس مستقیم از گوشه حیاط میاد بیرون و یه تانک از جیبش در میاره و تهدید میکنه که همه غذا هارو نخورم منم با ناراحتی تسلیم میشم و مجبورم میشم نصف غذا هارو بهش بدم بعد دو نفری شروع میکنیم به خوردن غذا ها که ناگهان بوی سبزی و کلرم گندیده هوا رو پر میکنه و میفهمیم که بهمون حمله شیمیایی شده اما چون زیاد خوردیم نمیتونیم حرکت کنم متاسفانه به دیار باقی می شتابیم.
بعد در کمال تعجب محمد موحدی از زیر میز پذیرایی میاد بیرون ویه لبخند میزنه و شروع میکنه به خوردن غذاها...

فرستنده : شایان


195693
1

1109

^_ S Mohammad H72 _^

بچه ها خونوادتون رو راضی کنید واس عید بیایید "کردستان-مریوان"
البته واس طبیعت دلربا و خوشکلی شهر و دریاچه زریوار ک شهرتی جهانی داره نه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
باو میتونید با من ملاقات کنید و بعدن پیش رفیقهاتون پز بدید.
تازه قول میدم بهتون امضا بدم.
تضمینی
شلوار کردیمو هم بهتون قرض میدم تو مدت سفرتون بپوشید
منتظرتونم ^_^



ممد کردستانی ^_^


فرستنده : Mohammad H72


195688
1

1666

هیعـی سـال اَسـبم تـموم شـد و شـاهزاده رویاهـای مـن بـا اسـب نیـومد :( 

خـدا کنـه تـو سـال جـدید بـا بُــز و گوسـفنداش از پُـشت کـوه بیـاد دیـگه :(

فرستنده : peransese4jok


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: جوک جدیدجک باحالجوک با حالجوک خنده دارجک خفن

تاريخ : پنج شنبه 13 فروردين 1394 | 15:44 | نویسنده : ابوالفضل بهرام نژاد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تراوین
  • وب پی اس پی
  • وب یک کلوپ
  • وب علی شش